بگذر ز من ای آشنااااا چون از تو من دیگر گذشتممممم
دیگر تو هم بیگانه شوووووو چون دییییگران با سرگذشتممممم
میخواهم عشقت در دل بمیرد
میخواهم تا دیگررررررر در سررررررر یادت پایان گیردددددد
بگذر ز من ای آشنااااا چون از تو من دیگر گذشتممممم
دیگر تو هم بیگانه شووووو با دیگران با سرگذشتمممم
هر عشقی میمیردددد خاموشی میگیردددد عشق تو نمیمیرددددد
باور کن بعد از تووووودیگری در قلبمممم جایت را نمیگیردددد
هر عشقی میمیرددد خاموشی میگیرددد عشق تو نمیمیردددد
باور کننن بعد ازززز توووو دیگری در قلبمممم جایت را نمیگیرددد.....
" آنه " تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟
وقتی روشنی چشمهایت در پشت پرده های مه آلود اندود پنهان بود...
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت
از تنهایی معصومانه دستهایت
آیا میدانی در هجوم درد ها و غم هایت
و درگیر و دار ملال آوردوران زندگیت
حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود
" آنه " اکنون آمده ام تا دست هایت را
به پنجه طلایی خورشید دوستی بسیاری
در آبی بیکران مهربانیها به پرواز درآوری
و اینک " آنه" شکفتن و سبز شدن در انتظار توست
در انتظار توست...
دروغ می گویند قلب ادم ها اندازه مشتشان است...
کجا میان قلب ادمها جا برای این همه دلتنگی است؟...
When emotions play their role, heart cries, it doesn't make any sound... and the person who listen to the mute sound is called friend
Always stand up for what you believe in, even if that means ... standing alone!
شاید کامل نباشم ولی...
کاملا خودمم...
ساده نیست گذشتن از کسی که...
گذشته هایت را ساخته...
لبخند بزن ...بدون انتظار پاسخی از دنیا...
و بدان روزی دنیا انقدر شرمنده خواهد شد که به جای پاسخ به لبخند هایت... به تمام ساز هایت خواهد رقصید...
معنای خوشبختی این است که در این دنیا کسی هست ... که بی اعتنا به نتیجه... دوستت دارد...
each drop of a tear is costly than anything in world ... but, no one knows its value until they have it in their own eyes for some one...
خواستم چشم هایش را از پشت بگیرم...
دیدم طاقت اسم هایی را که می گوید، ندارم...
از بودنت عادتی ساختم ،که هرگز بی تو بودن را باور ندارم...
خیلی سخته دلت پیش قلاب ماهیگیری گیر کنه...
که دلش ماهی نمیخواد و فقط واسه تفریح اومده ماهیگیری...
سرم را روی شانه ات بگذار ... تا همه بدانند"همه چیز" زیر سر من است...
رد پایت را که میگیرم ، از تو دور تر میشوم.
شاید کفش هایت را برعکس پوشیده ای...!
آدمی را دیدم با سایه خود درد و دل میکرد !
چه زجری میکشد او .... وقتی آسمان ابریست...
آفتاب که می تابد، پرنده که می خواند و نسیم که می وزد...
با خودم میگویم حتما حال تو خوب است که جهان این همه زیباست...
با کسی بمان ، که فکر کردن به او همیشه به تو آرامش میدهد....
فریاد را همه میشنوند . هنر واقعی شنیدن صدای سکوت است....
بی صدا به یادتم ....
باور کن...
چقدر جالبه !
تو لحظه هایی که داغونی ، فقط یه نفر میتونه آرومت کنه ...
اونم کسیه که داغونت کرده...!
من بودنت را خواندم و تمرین کردم قرار نبود نبودنت را امتحان بگیری....
خسته ام...
به کلاغ ها زیر میزی داده ام قصه ام را زودترتمام کنند...
در سایه درختی که یک نفر جا دارد تو بمان...
من به زیر آفتاب ماندن در کنار تو راضیم...
چارلی چاپلین میگه:
آخر هر چیزی خوبه ، اگه خوب نشد ...
هنوز به آخرش نرسیدی ....
صبر کن!
دلم کوچک است!
کوچکتر از باغچه پشت پنجره!
ولی انقدر جا دارد که برای دوستی که دوستش دارم ، نیمکتی بگذارم برای همیشه...
همه از زندگی می نالند . اما دو دستی به آن چسبیده اند...
در یک آشنایی دوستانه ...
ما با هم دست دادیم ...!
تو فقط دست دادی...
ومن...
تمامی هستی خود...
از دست...
.: Weblog Themes By Pichak :.